فردوسی و حمله ی اعراب به ایران
درکوچه باغ های تاریخ،گاهی عطرشکوفه های پیروزی وپیشرفت مشام جان رامعطرمی کند وزمانی هم لهیب آتش انحطاط وتیره روزی وتسلط بیگانگان وبیگانه پرستان وتجاوزآن ها به حریم مام وطن،جگرانسان را می خراشد.
حمله ی اعراب به ایران وظلم وبیدادی که به ایرانیان رواداشتند،چنان وحشت آوروبی پایان است که هرگزازخاطرایرانیان زدوده نخواهدشد
بعدازوفات پیامبراسلام(ص)،طلم وبیداد اعرب ها گسترش یافت. خلفای عباسی وحکومت هاوسلسله های بعدازآن کاملا زیرنفوذ خلفای بغداد ودست نشاندگان آنها بودند.
سلطان محموذغزنوی که دراوایل سلطنت،برای استحکام پایه های حکومتش ظاهرا کمی به فکرآداب وسنن ایرانی بود،بعدازگذشت حدود ده سال،برای جلب نطربغدادوحفظ منافع اعراب،در آزارواذیت مردم بابغداد هم سو ومجری دستورات آنها شد..زبان فارسی را که درزمان ساسانیان رایج گشته بود،دوباره قدغن وزبان عربی را رسمی ودیوانی کرد..واین کار سنتی شد که تاقرن هفتم اغلب دانشمندان ونویسندگان ایرانی،آثارخودرا به جزیکی دواثربه زبان عربی انتشاردادند.
سلجوقیان نیز بعداز غزنویان همان رویه را پیش گرفتند ومجری اربابان عرب خود شدند.
تنهاکسی که دراین آشفته بازار قدعلم کرد ومردانه ایستاد،فردوسی بزرگ بود که توانست به قیمت ازدست دادن ثروت وجوانی خود زبان فارسی را که زیرفشار بیگانه پرستان کاملا منزوی شده بود،زندگی دوباره به بخشد.
جهان ازسخن کرده ام چون بهشت ازاین بیش،تخم سخن کس نکشت
بسی رنج بردم دراین سال سی عجم زنده کردم بدین پارسی
آیا آن هائی که می خواهنذ بعداز سپری شدن سالیان دراز،دوباره زنجیرسلطه ی عرب را بردست وپای ایرانیان محکمتر به پیچند،بیراهه نمی رونذ؟ این ها یاجاهلند یا مغرض. که به نظرنمرسد جاهل باشند!.
فردوسی با ایرانی ستیزی و عرب زدگی مبارزه میکرد وپرچم این نبرد، درسراسرشاهنا مه برتارک داستان ها دراهتزازاست.
هنگام هجوم اعراب اززبان موبد می گوید:
ندارم به دل بیم از تا زیا ن که از دیدشان دیده دارد زیان
که هم مار خوارندو هم سوسمار ندارند جنگی گه کار زار
درنامه ی یزدگرد به مرزبان توس می گوید :
از این مار خوار اهرمن چهرگان، ز د انائی و شرم، بی بهرگا ن،
ازاین زاغساران بی آ ب و رنگ، نه هوش و نه دانش،نه نام و نه ننگ
وقتی رستم پور هرمزد به برادر خود نامه می نویسد وازحمله ی سعد وقاص خبرمی دهد، می نویسد:
زشیر شتر خوردن و سوسمار، عرب را به جائی رسیده است،کار،
که تاج کیانی کند آرزو تفو بر تو ای چرخ گردون تفو
زمانی که فردوسی به جرم میهن پرستی وامتناع از مداحی?ازدست مامورین سلطان محمود به طبرستان گریحته ودرخانه ی یک ایرانی وطن پرست به نام (شهریار) مخفی شده وخون دل می خورد?عنصری و عسجدی وفرخی وحدود چهارصد مداح کاسه لیس دیگردرباری?جام های پیاپی سرمیکشید ند ومدح سلطان واطرافیان اورا میگفتند وبه برکت این چاپلوسی ها کیسه های زرمی گرقتند که البته اینهمه ازکیسه ی مردم گرسنه پرداخت میشد.به طوری که وسایل آشپزخانه ی عنصری از طلا ونقره ساخته شده بود. خاقانی دراین باره می گوید:
شنیدم که ازنقره زد دیگدان ززرساخت?آلات خوان عنصری