سفارش تبلیغ
صبا ویژن

همستر

صفحه خانگی پارسی یار درباره

حقایقی دیگر

    نظر

پیش از اسلام اسکندر مقدونی یا همان الکساندر مکدونیا یورش بزرگی به ایران کرد و پس از مرگش نزدیک دو سده سلوکیدها بر ایران حکمرانی کرده و نهایتن توسط قوم پارت (ارشکانیان) از کشور رانده شدند ، در این زمان دو دولت بزرگ ایرانی بر کشور حاکم شد پارت هاو پارسها جمعن نزدیک 9 قرن ، پس از گسترش اسلام در سرزمین حجاز یک نیروی بسیار بزرگ و قوی از جهادگران اسلام که از اتحاد همه قبیله های عرب درست شده بود در جنوب ایران شکل گرفت ، عربها در نبردهای پیاده نظام بسیار ماهر بودندآنها در شبیخون ، حمله شبانه ، حمله و گریز تبحر زیادی داشتند ، پس از یورش تازی ها ایران هرگز کمر علم نکرد ، اسکندر کتابهای ایران را دزدید اما هرگز نسوزاند اما تازی ها به فرمان امیرالمونین خود و آموزه های آئیین نوین ضمن اینکه کشتار وسیع ، سرقت قرنها اندوخته ایرانیان و ناموس دزدی دست به کتاب سوزی گسترده ای کردند به طوری که امروز ما هیچ اثری و یا ردی از دانشمندان پیش از اسلام و آثار آنها نداریم ، من به طور غیرموثق شنیدم حتی در مناطق کم آب ایران دست به کورکردن قناتها و چاه های آب زدند در دوران خلافت حکام بنی العباس ایرانیان توانستند چراغ دانش را دوباره روشن کنند و اینکه می گویند اسلام باعث آن شده یک دروغ بزرگ است چون همه مشاهیر و بزرگان جهان اسلام از ملل اشغال شده مانند ایران ، مصر و ... است نه خود عربستان چرا اینکه ما یک دانشمند هم از زادگاه اسلام یعنی مکه و مدینه نداریم ، پس از اینکه زخم یورش اعراب اندکی التیام یافت ناگهان مغولان قدرت گرفتند ، آنها بی رحمانه کشتند و نابود کردند اما با بررسی مدارک تاریخی می بینیم هرگز به پای تازیان مسلمان در کشتار و راهزنی و نابودی نرسیدند ، شوربختانه کشور ما در دوران 14 قرن پس از اسلام بیش از 30 مرتبه مورد یورش اقوام وحشی قرار گرفت ، در صورتی که در 14 قرن پیش از اسلام تنها 1 مرتبه آن هم توسط اسکندر مورد یورش سراسری قرار گرفت ، شگفت انگیز است که پس از این همه یورش و وحشی گری هنوز قوم ایرانی زنده است در حالی که می بینیم امپراتور و تمدن بزرگ روم غربی در حدود قرن اول یا دوم میلادی ففقط یک بار مورد چنین یورشی قرار گرفت و سرنگون شد و از صفحه تاریخ و روزگار برای همیشه محو شد ، و آنچه باقی ماند و شد دشمن ایرانیان همان روم شرقی است .


اعراب چه کردند با ایران

    نظر


--
در سال 636 میلادی اعراب مسلمان به ایران حمله کردند
-
متاسفانه عده‌ای نیز بر این گمان هستند که ایرانیان با آغوش باز به استقبال اعراب شتافتند!!! به همین دلیل بر آن شدم که به بخشی از آن اشاره ‌کنم .

عبدالحسین زرین کوب در کتاب دو قرن سکوت می نویسد: فاتحان، گریختکان را پی گرفتند؛ کشتار بیشمار و تاراج گیری باندازه ای بود که تنها سیصد هزار زن و دختر به بند کشیده شدند.شست هزار تن از آنان به همراه نهصد بار شتری زر و سیم بابت خمس به دارالخلافه فرستاده شدند و در بازارهای برده فروشی اسلامی به فروش رسیدند ؛ با زنان در بند به نوبت همخوابه شدند و فرزندان پدر ناشناخته ی بسیار بر جای نهادند

ادامه مطلب...

تاریخ ایران

    نظر

 

هنگامی که سخن از تاریخ ایران می‌رود باید به این نکته توجه داشت که آیا منظور تاریخ اقوام و مردمانی است که از سرآغاز تاریخ تا کنون در مرزهای سیاسی ایران امروزی زیسته‌اند یا تاریخ اقوام و مردمانی است که خود را به نحوی از انحاء ایرانی می‌خوانده‌اند و در جغرافیایی که دربرگیرنده ایران امروز و سرزمینهایی که از دیدگاه تاریخی بخشی از ایران بزرگ (ایرانشهر) بوده‌است زیسته‌اند. گاه تاریخ ایران را از ورود آریایی‌ها (که نام ایران نیز از ایشان گرفته شده‌است) به فلات ایران آغاز می‌کنند. ولی این به این معنی نیست که فلات ایران تا پیش از ورود ایشان خالی از سکنه یا تمدن بوده‌است. پیش از ورود آرییایان به فلات ایران تمدنهای بسیار کهنی در این محل شکفته و پژمرده بودند و تعدادی نیز هنوز شکوفا. برای نمونه تمدن شهر سوخته (در سیستان)، تمدن عیلام (در شمال خوزستان)، تمدن جیرفت (در کرمان)، تمدن ساکنان تپه سیلک (در کاشان)، تمدن اورارتو (در آذربایجان)، تپه گیان (در نهاوند) و تمدن کاسی‌ها (در لرستان امروز) ذکر می‌شود.

ادامه مطلب...

فردوسی و حمله ی اعراب به ایران

    نظر

 

  

درکوچه باغ های تاریخ،گاهی عطرشکوفه های پیروزی وپیشرفت مشام جان رامعطرمی کند وزمانی هم لهیب آتش انحطاط وتیره روزی وتسلط بیگانگان وبیگانه پرستان وتجاوزآن ها به حریم مام وطن،جگرانسان را می خراشد.

حمله ی اعراب به ایران وظلم وبیدادی که به ایرانیان رواداشتند،چنان وحشت آوروبی پایان است که هرگزازخاطرایرانیان زدوده نخواهدشد

بعدازوفات پیامبراسلام(ص)،طلم وبیداد اعرب ها گسترش یافت. خلفای عباسی وحکومت هاوسلسله های بعدازآن کاملا زیرنفوذ خلفای بغداد ودست نشاندگان آنها بودند.

سلطان محموذغزنوی که دراوایل سلطنت،برای استحکام پایه های حکومتش ظاهرا کمی به فکرآداب وسنن ایرانی بود،بعدازگذشت حدود ده سال،برای جلب نطربغدادوحفظ منافع اعراب،در آزارواذیت مردم بابغداد هم سو ومجری دستورات آنها شد..زبان فارسی را که درزمان ساسانیان رایج گشته بود،دوباره قدغن وزبان عربی را رسمی ودیوانی کرد..واین کار سنتی شد که تاقرن هفتم اغلب دانشمندان ونویسندگان ایرانی،آثارخودرا به جزیکی دواثربه زبان عربی انتشاردادند.

سلجوقیان نیز بعداز غزنویان همان رویه را پیش گرفتند ومجری اربابان عرب خود شدند.

تنهاکسی که دراین آشفته بازار قدعلم کرد ومردانه ایستاد،فردوسی بزرگ بود که توانست به قیمت ازدست دادن ثروت وجوانی خود زبان فارسی را که زیرفشار بیگانه پرستان کاملا منزوی شده بود،زندگی دوباره به بخشد.

 

جهان ازسخن کرده ام چون بهشت         ازاین بیش،تخم سخن کس نکشت

 بسی رنج بردم دراین سال سی             عجم زنده کردم بدین پارسی 

ادامه مطلب...

نقش ساسانیان در حمله اعراب به ایران

    نظر

در ادامه دو پست پیشین نیاز دیدم این مطلب رو هم اضافه کنم تا اگر شبهه هی اگر باشه بر طرف بشه:

مطالعه ای تازه در باره اضمحلال و فروپاشی شاهنشاهی ساسانی در ایران از ارتباط اعراب مهاجم به ایران با بخش هایی از حکومت ساسانی خبر داده است.

پروانه پور شریعتی استاد ایرانی بخش مطالعات ایران و اسلامی دانشگاه اوهایو در کتاب "افول و سقوط ساسانیان"، با عنوان فرعی "اتحاد اشکانی - ساسانی و پیروزی اعراب بر ایران" نگاه مسلط بر مطالعات ساسانی را مورد نقد قرار داده است.

نگاهی که طی بیش از هفتاد سال گذشته تحت تاثیر نظریه آرتور کریستین سن بوده است.

خانم پور شریعتی نظریه وجود یک شاهنشاهی متمرکز ساسانی را رد می کند و در گفت وگویی با بخش فارسی بی بی سی می گوید: "حکومت ساسانی شکلی شبیه به یک کنفدراسیون داشته است که نتیجه همکاری سیاسی خانواده های بزرگ اشکانی و ساسانی بوده است و خانواده های اشکانی در بر سر کار آمدن یا سقوط بیشتر پادشاهان ساسانی موثر بوده اند."

ادامه مطلب...

اعراب با ایران چه کردند!(سری 2)

    نظر

بلاذری تاریخ نگار مشهور عرب در باره مقاومت ایرانیان در برابر مسلمانان در سالهای 16 تا 23 هجری این چنین مینویسد

عتبه ابن غزوان " به شهر ابله حمله کرد و با مردمانش جنگید و شهر را با کشتار و قوه قهریه تصرف کرد . سپس به سوی فرات رفت ( شهرکی در نزدیکی کوفه ) که مقابلش فرمانده ایران بود به نام "مجاشع ابن مسعود سلمی " که به دستور شاهنشاه ایران والی آن شهر شده بود زیرا شاهنشاه ایران از خود مردمان همان شهر ها والی یا فرماندار انتخاب میکرد . "عتبه ابن غزوان" با وی با جنگ وارد شد و پس از جنگ خونین پیروز بیرون آمد و شهر با قوه قهریه گشوده شدسپس به "مذار" در بین کوفه و بصره لشگر کشید . مرزبان آنجا که ایرانی بود با مردمان شهر مقاومت نمودند و جنگیدند ولی شکست خوردند و تمام کسانی را که با وی بودند بوسیله "عتبه" فرمانده مسلمانان گردن زده شدند . سپس "عتبه" فرمانده عرب به سوی "دشتمیشان" لشگر کشید . مردم آن شهر برای مبارزه آماده شدند و در صدد حمله آمدند . عتبه تصمیم گرفت به آنان شبیخون بزند . زیرا که شبیخون سبب مرعوب شدن و کشتنشان می گردد .بعد از آن عتبه با مردمان شهر فرات وارد نبرد شد .همسر عتبه در جنگ حضور داشت و فریاد میزد اگر پیرزو نشوید شما را به خودمان راه نخواهیم داد . پس از نبرد با ایرانیان شهر فتح شد و غنایم جنگی نصیب لشگریان عرب شد در این جنگ تنها کسی که سواد خواندن و نوشتن داشت زیاد ( ابن سمیه ) بود که وی جوانی کاکلی بود و مامور صورت برداری از اموال مردمان شهر بود . وی روزی دو درهم حقوق دریافت میکرد .در آن زمان عتبه - "مغیره بن شعبه" جانشین وی در بصره بود . ( عراق که جزوی از کشورهای ایران به حساب می آمده اکنون در دست پابرهنگان عرب است .) پیمان صلح به زودی بین "دهکان میسان" و مسلمانان عرب نقض شد و ایرانیان مسیحی آنجا از در مبارزه برخواستند . مغیره بن شعبه به مسیحیان حمله ور شد و دهدار آنجا را به قتل رساند زمینهایشان را مصادره کرد و گزارش کشتار آن شهر را برای عمر فرستاد . عمر فرمان والی شهر را برای مغیره صادر کرد و او والی بصره شد و چندین سال در این مقام بود تا زمانی که موضوع زنای او با زن شوهر داری فاش شد .مغیره فرماندار بصره شد و بعد از آن به آبادی موسوم به "بازار اهواز" حمله برد و فرماندار انجا را ( دهکان بیرواز ) مجبور به صلح نمود . ولی صلح بعد از مدتی توسط ایرانیان نقض شد و جنگ شروع گشت . ابوموسا اشعری که بعد از او فرماندار بصره شده بود راه وی را ادامه داد و بازار اهواز و نهرتیری ( تیره رود ) را با جنگ شکست داد و آنجا را فتح نمود . در نتیجه روستا پس از روستا و رودی پس از رود گشوده شد و عجمان ( ایرانی ها ) از برابر آنان گریختند و مسلمانان زمینهایشان را گرفتند و از مجوسان ( زرتشتیان ) خراج گرفتند و یا به اسلام گرویدند و یا مبارزه کردند و کشته گردیدند.

ادامه مطلب...

اعراب با ایران چه کردند!(سری 1)

اعراب با ایران چه کردند!

در واپسین سالهای شاهنشاهی ساسانی اوضاع کشور آشفته گردید . به طوری که بعد از پادشاهی انوشیروان دادگر هرمزد بر تخت نشست و بعد از او خسرو پرویز که این دوره ها به نام دوره های شکوه و جلال ایرانیان نام گرفته است.ولی بعد از آنها در مدت کمتر از 6 سال در حدود 6 پادشاه بر تخت نشستند و اوضاع کشور رو به هرج و مرج میرفت . در سال 12 هجری یزدگرد سوم در یک کودتا نظامی توسط افسری به نام رستم فرخزاد بر تخت نشست تا شاید ایران به نظم گذتشه خود بازگردد . ولی یزدگرد جوانی میهن پرست ولی بی تجربه بود که برای پادشاهی لیاقت کافی نداشت . سلطنت او هیچ تاثیری در مرتب کردن اوضاع اجتماعی آن زمان نداشت و ایران به مرز فروپاشی و یا شاید بتوان گفت دور جدیدی از شاهنشاهی که افسران پارتی برای آن مبارزه میکردند قرار داشت .زیرا افسران پارتی در داخل با ارتش یزدگرد مقابله میکردند تا در یک کودتای نظامی به سلسله ساسانیان خاتمه دهند و سلسله جدیدی از پارتیان را روی کار بیاورند . با تمام این تواصیف در سال 11 هجری ابوبکر در مدینه به جای پیامبر نشست و جنگهای خونین را آغاز کرد که با نام "رده" معروف گردید . او همه قبایل مدینه را متحد کرد و همه را در زیر یک پرچم در آورد . خیزشی بزرگی در عربستان آغاز شده بود تا مرزهای عراق و ایران را از آن خود کنند . زیرا عربستان از صحراهای سوزان و گرم و غیر قابل زندگی تشکیل میشد و آنان در آرزوی دست یافتن به مکانهایی سرسبز و آب و علف دار بودند . بخت از ساسانیان برگشته بود و کشور در آستانه تحولی نو و شاهنشاهی جدیدی قرار داشت در سال 12 هجری "مثی ابن حارثه " به فکر افتاد تا حمایت مدینه را جلب کند و و با ابوبکر مذاکره نماید . او اوضاع آشفته ایران را تشریح کرد و از او خواست تا نیرو در اختیارش گذارد تا به جنوب فرات حمله کند و به نام گسترش اسلام غنایم بسیاری را کسب نماید . به گفته طبری : عربهای از شوکت و قدرت ایرانیان خبر داشتند و میدانستند که آنان ملتهایی هستند که جهان را به زیر سلطه خود در آورده اند . به همین جهت در فکر حمله به ایران نبودند و تنها قصد تصرف شهرهایی از عراق منجمله حیره را کردند . در سال 12 هجری "خالدبن ولید" رهسپار حیره شد و از تمام قبایل درخواست کمک نمود . او در این جنگهای رشادتهایی از خود نشان داد که نام وی را سیف الله گذاشتند ( شمشیر الله ) . به گفته طبری : در میان راه به حیره دهستان های بساری برای ایجاد رعب و و حشت به آتش کشیده شد و آنان را ویران نمودند . بعد از ورود به حیره مردم شهر توان مبارزه را در خود ندیدند و قراردادی فی مابین آنان منعقد شد تا سالیانه 190 هزار درهم به مدینه باج پرداخت کنند خالد ابن ولید پس از پیروزی "حیره" و فتح آن شهر به فکر تصرف "مناطق آرامی نشین" عراق افتاد . مردمان آنجا مسیحیان ایرانی بودند که با آرامش زندگی میکردند . وی لشگر بزرگی را روانه آنجا نمود . افسر ارشد شهر برای آنکه حاضر به تسلیم نگردید و حاضر به فرار هم نشده بود تصمیم به زنجیر کردن خود و سربازانش کرد . که این نبرد بعد ها به " ذات السلاسل " مشهور گردید . "طبری" مینوسد خالد پس از کشتن سربازان دربند که در حدود 700 نفر بودند - زنجیر آنان را به عنوان غنیمت برداشت و افسر مافوق را گردن زد . وزن زنجیرها "هزار رطل" گزارش شد که در حدود 450 کیلوگرم بوده است . این جنگ در شهر کاظمه در شمال کویت واقع بود که در آن زمان زیر مجموعه امپراتوری ایران بوده است . این نخسین بار در تاریخ بشریت بود که زنان و مردان ایرانی توسط عربان قتل عام می شدند.

ادامه مطلب...

پرچم ایران در گذر تاریخ

    نظر


 

                                         درفش کاویانی

 

                                       پرچم کوروش

                                                          پرچم کوروش

 

                             پرچم شاه طهماسب

                                                         پرچم شاه طهماسب

 

                                          پرچم شاه صفی 

                                                               پرچم شاه صفی

 

                                 پرچم نادر شاه   

                                                         پرچم نادر شاه

 

                                  پرچم آقا محمد خان قاجار

                                                    پرچم آقا محمد خان قاجار

 

             پرچم محمد شاه

                                                   پرچم محمد شاه

 

            پرچم ناصرالدین شاه

                                                پرچم ناصرالدین شاه

 

                           پرچم دوران پهلوی

                                              پرچم دوران پهلوی

 

                              پرچم جمهوری اسلامی

                                             پرچم جمهوری اسلامی

 

نخستین اشاره در تاریخ اساطیر ایران به وجود پرچم، به قیام کاوه آهنگر علیه ظلم و ستم آژی دهاک(ضحاک) بر می گردد. در آن هنگام کاوه برای آن که مردم را علیه ضحاک بشوراند، پیش بند چرمی خود را بر سر چوبی کرد و آن را بالا گرفت تا مردم گرد او جمع شدند. سپس کاخ فرمانروای خونخوار را در هم کوبید و فریدون را بر تخت شاهی نشانید .
فریدون نیز پس از آنکه فرمان داد تا پاره چرم پیش بند کاوه را با دیباهای زرد و سرخ و بنفش آراستند و دُر و گوهر به آن افزودند، آن را درفش شاهی خواند و به اینصورت " درفش کاویان " پدید آمد. نخستین رنگهای پرچم ایران زرد و سرخ و بنفش بود، بدون آنکه نشانه ویژه ای بر روی آن وجود داشته باشد. درفش کاویان صرفاً افسانه نبوده و به استناد تاریخ تا پیش از حمله اعراب به ایران، بویژه در زمان ساسانیان و هخامنشیان پرچم ملی و نظامی ایران را درفش کاویان می گفتند، هر چند آن درفش کاویانی اساطیری نبوده است.
طبری در کتاب تاریخ خود به نام الامم و الملوک مینویسد:

« درفش کاویان از پوست پلنگ درست شده، به درازای دوازده ارش که اگر هر ارش را که فاصله بین نوک انگشتان دست تا بندگاه آرنج است 60 سانتی متر به حساب آوریم، تقریباٌ پنج متر عرض و هفت متر طول می شود.
به روایت اکثر کتب تاریخی، درفش کاویان زمان ساسانیان از پوست شیر یا پلنگ ساخته شده بود، بدون آنکه نقش جانوری بر روی آن باشد. هر پادشاهی که به قدرت می رسید تعدادی جواهر بر آن می افزود. به هنگام حمله اعراب به ایران، در جنگی که در اطراف شهر نهاوند در گرفت درفش کاویان به دست آنان افتاد و چون آن را همراه با فرش مشهور " بهارستان " نزد عمربن خطاب خلیفه مسلمانان بردند وی از بسیاری گوهرها، دُرها و جواهراتی که به درفش آویخته شده بود دچار شگفتی شد و به نوشته فضل الله حسینی قزوینی در کتاب المعجم مینویسد: « امیر المومنین سپس بفرمود تا آن گوهرها را برداشتند و آن پوست را سوزانیدند »
با فتح ایران به دست اعراب مسلمان، ایرانیان تا دویست سال هیچ درفش یا پرچمی نداشتند
و تنها دو تن از قهرمانان ملی ایران زمین، یعنی ابومسلم خراسانی و بابک خرم دین دارای پرچم بودند. ابومسلم پرچمی یکسره سیاه رنگ داشت و بابک سرخ رنگ به همین جهت بود که طرفداران این دو را سیاه جامگان و سرخ جامگان می خواندند. از آنجائی که علمای اسلام تصویرپردازی و نگارگری را حرام میدانستند تا سالهای مدید هیچ نقش و نگاری از جانداران بر روی درفش ها تصویر نمی شد.

 

 نخستین تصویر بر روی پرچم ایران

در سال 355 خورشیدی( 976 میلادی ) که غزنویان، با شکست دادن سامانیان، زمام امور را در دست گرفتند، سلطان محمود غزنوی برای نخستین بار دستور داد نقش یک ماه را بر روی پرچم خود که رنگ زمینه آن یکسره سیاه بود زردوزی کنند. سپس در سال 410 خورشیدی ( 1031 میلادی ) سلطان مسعود غزنوی به انگیزه دلبستگی به شکار شیر دستور داد نقش و نگار یک شیر جایگزین ماه شود و از آن پس هیچگاه تصویر شیر از روی پرچم ملی ایران برداشته نشد تا انقلاب ایران در سال 57 خورشیدی(1979 میلادی)


ادامه مطلب...